وبلاگ اشعار مهرداد خالدی

وبلاگی برای بهترین اشعار که خوانده ام و اشعاری که نوشته ام

وبلاگ اشعار مهرداد خالدی

وبلاگی برای بهترین اشعار که خوانده ام و اشعاری که نوشته ام

غزل649 صائب تبریزی

به کوی عشق مبر زاهد ریایی را

مکن به شهر بدآموز، روستایی را


جماعتی که به بیگانگان نمی جوشند

نچیده اند گل باغ آشنایی را


ز زلف ماتمیان ناخنی چه بگشاید؟

قلم چه داد دهد قصه جدایی را؟


چه دل به شبنم این باغ و بوستان بندم؟

که کرده اند روان، درس بی وفایی را


هلاک غیرت آن رهروم که می دارد

ز چشم آبله پنهان، برهنه پایی را


ز نقش شهپر طاوس می توان دانست

که چشمهاست به دنبال، خودنمایی را


نمی شود نشود فرق سرکشان پامال

سفر به خاک بود ناوک هوایی را


تلاش چاشنی کنج آن دهن صائب

به کام شکر، شیرین کند گدایی را


 «صائب تبریزی»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد