امشب ندانم ای بت زیبا چه میکنی
ما بی تو خون خوریم ، تو بی ما چه میکنی؟
گویی که همچو مایی و بی ما به سر بری
برگو که عاشقی و شکیبا چه میکنی؟
یک آسمان ستاره شبم زیر دامن است
ای ماه من بگو که تو شبها چه میکنی؟
خون ریختن به ناحق و با غیر ساختن
امروز میتوانی ، فردا چه میکنی؟
گل را برای صحبت خار آفریده اند
بیچاره بلبل این همه غوغا چه میکنی؟
گیرم جفا کنی و نهانی خطا کنی
با آن دو مست نرگس گویا ، چه میکنی؟
گیرم که آه و ناله نهان میکنی (عماد)!
با اشکهای دیده ی رسوا چه میکنی
« عماد خراسانی»