وبلاگ اشعار مهرداد خالدی

وبلاگی برای بهترین اشعار که خوانده ام و اشعاری که نوشته ام

وبلاگ اشعار مهرداد خالدی

وبلاگی برای بهترین اشعار که خوانده ام و اشعاری که نوشته ام

درد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود...

هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد

هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد

از دِماغِ مَنِ سرگشته خیالِ دَهَنَت

به جفایِ فلک و غُصهٔ دوران نرود

در ازل بست دلم با سرِ زلفت پیوند

تا ابد سر نَکشَد، وز سرِ پیمان نرود

هر چه جز بارِ غمت بر دلِ مسکینِ من است

برود از دلِ من وز دلِ من آن نرود

آن چُنان مِهر توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود، از دل و از جان نرود

گر رَوَد از پِی خوبان دلِ من معذور است

درد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود

هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان

دل به خوبان ندهد وز پِی ایشان نرود
« حافظ» 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد